به گزارش راهبرد معاصر؛ اندیشکده صهیونیستی در گزارشی پیرامون چرایی انفعال حماس در قبال حملات رژیم اشغالگر به غزه و جنگ آن با جنبش جهاد اسلامی، پیشنهاداتی برای "رام کردن" حماس مطرح کرد. در ادامه ترجمه گزارش اندیشکده بگین-سادات را می خوانید.
چکیده اجرائی: رابطه بین حماس و جهاد اسلامی در درگیری اخیر غزه، نشانه روشنی است مبنی بر اینکه اسرائیل در حال تعمیق تفاوت گذاری بین این دو گروه است. با این وجود بروندادهای حماس نشان از افزایش قدرت شلیک در آینده نزدیک حکایت می کند. بنابراین اسرائیل مجبور است تا حد امکان، مسامحه را کاهش دهد و پیشنهاد چپ-مرکزی در رابطه با سخاوت در برابر غزه را کنار بگذارد.
دو راه حل ممکن است برای خشونت های نشات گرفته از غزه وجود داشته باشد.
شروع جنگ بزرگ و کوبنده چهارم مشابه آن چه در سال 2014 رخ داد با این امید که حماس به آن ورود نکند همانطور که در 5 جنگ با دولت های عربی، چنین کرد یا همانطور که در عملیات "سپر دفاعی" علیه فتح اقدام نمود. راه احتمالی دوم پافشاری بر رویکرد "رام کردن حماس" است که از دوره "فرایند بازگشت" نتانیاهو در مارس 2018 پیگیری شده است. در این رویکرد، هویج دادن ها به حداکثر و چماق زدن ها به حداقل می رسد تا صلح برقرار بماند.
هر یک از این دو راه حل دارای اشکالاتی آشکار هستند. شروع جنگ گسترده، از جمله حمله زمینی به غزه، تا جایی که آستانه تحمل حماس تمام شود، فرصتی به ایران خواهد داد تا مسئله فلسطین را برجسته سازد و دوباره از عنصر فلسطینی به منظور انحراف افکار از برنامه های بازسازی در سوریه سود جوید.
ارتباط دادن گسترده تر مباحث به ایران و اولویت قرار دادن آن، در تفکر استراتژیک نتانیاهو، همان چیزی است که باعث شد او الگو رام کردن با مذاکرهرا در قبال حماس در پیش گیرد تا امنیت مرزهای جنوبی حفظ گردد.
هزینه های این استراتژی به همان اندازه واضح است. هویج هایی که به حماس ارائه شده ممکن است صلح بخرند و بحران انسان دوستانه در غزه را بهبود بخشند، اما بدیهی است که همین هویج ها در آینده برای تقویت توانایی های نظامی حماس مورد استفاده قرار می گیرند. به عبارت دیگر، هویج امروز در آینده به چماق هایی برای حماس علیه اسرائیل تبدیل می شود.
مطمئن باشید هرچه رفاه مردم غزه بهبود یابد، حماس تونل ها و انبار مهمات بیشتر و عمیق تری در داخل غزه حفر می کند و قدرت آتش و ظرفیت ترابری موشک های خود را بهبود می بخشد و سعی می کند تونل های تهاجمی را به اسرائیل حفر کند و این اتفاق قطعی تر خواهد شد در صورتی دسترسی آنها به بندرها، فرودگاه ها و پروژه های دیگری که بحث های پشت پرده آبی-سفید و برخی بزرگان لیکود است، فراهم آید.
درگیری های اخیر، این بار تقریباً به طور انحصاری با جهاد اسلامی، در بحث اثبات درستی یکی از این دو راهبرد کمکی نمی کند. از مباحث و مناظرات به وضوح می توان دید استراتژی رام کردن ریشه های خود را عمیق تر می کند.
تقویت اختلاف و ایجاد اختلال و ضعف در میان صفوف دشمن تقریباً همیشه یک مزیت است. تقسیم فلسطینیان به دو دولت غیرقابل تصور در سال 2007 به وضوح برای اسرائیل سودمند بود، که تا این دوره ادامه دارد. از آن زمان، وقتی غزه می سوزد، سواحل غربی ساکت است و عکس این قضیه نیز صادق است. این موضوع نه در انتفاضه سال 1987 و نه در سالهای خشونت که عرفات علیه اسرائیل در سال 2000 تحریک کرد دیده نمی شد. مدیریت درگیری برای اسرائیل آسانتر شده. طی آخرین درگیری ها به عدم برگزاری تظاهرات در رامالله، نابلوس و هبرون توجه کنید.
جدیدترین ابتکار این دوره این است که اسرائیل بین حماس و جهاد اسلامی ایجاد کرده است. حماس شاید از جهاد اسلامی حمایت لفظی داشت (حتی در سطح لفظی هم در میان سطور، پیام های منفی نسبت به جهاد اسلامی مستتر بود) اما عدم عملی کردن الفاظ را می توان به عنوان چیزی کمتر از خیانت تعبیر کرد. حماس بعد از از بین بردن بها ابوالعطا کسی که مخالف استراتژی رام کردن بود، به مدت دو روز به نیروهای فلسطینی در رام الله و حزب الله در شمال پیوست، و در حاشیه به تماشای کشته شدن نیروهای جهاد اسلامی توسط ارتش و نیروی هایی اسرائیل نشست.
درست همانطور که اسرائیل تا حدودی پس از 2007 سازمان آزادیبخش را "رام" کرد، آنها با یک دشمن مشترک روبرو شدند: حماس و جهاد اسلامی! این سیاست باعث ایجاد سطوح بی سابقه همکاری امنیتی بین اسرائیل و فتح شد اکنون هم اسرائیل و حماس در حال جلب علاقه متقابل به تضعیف جهاد اسلامی هستند.
حماس به وضوح به توانایی اسرائیل به عنوان وسیله ای برای كاهش توانایی جهاد اسلامی در تهدید منافع خود می نگرد. این سازمان به عنوان یك حزب توده ای، با از بین بردن توانمندی های شورش اجتماعی اقتصادی در غزه می تواند همچنان کنترل این ناحیه را در دست داشته باشد. این یکی از نگرانی های است جهاد اسلامی، بدون برخورداری از حمایت توده ای، باید با آن مواجه شود.
هنوز خیلی زود است بگوییم این نفع متقابل بین اسرائیل و حماس، همانطور که در مورد فتح و حماس دیده شد، باعث ایجاد شکاف در صفوف فلسطینی های اسلام گرا می شود یا نه. اما شکی نیست که استراتژی رام کردن کم کم دارد بار می دهد گرچه وابستگی نظامی حماس به ایران به وضوح مانعی برای عمیق کردن این استراتژی و ایجاد اختلاف است.
چنین اختلافی باشد یا نه، سیاست گذاران اسرائیلی باید همواره از نقطه ضعف این استراتژی آگاهی داشته باشند. نقطه ضعف احتمالی مربوط تشخیص حماس است به نحوی که در چه شرایطی حاضر به ورود خشونت علیه اسرائیل نمی شود. یکی از عوامل می تواند جدی انگاشتن بحث حمله کوبنده اسرائیل باشد.
این بدان معنی است که اسرائیل باید کمترین هویج ممکن را بدهد. اسرائیل کاملاً می داند که برخی از این هویج ها به سرعت به قدرت نظامی تبدیل می شوند تا در آینده علیه خودش استفاده شوند.
این همچنین به معنای فریب دادن دیدگاههای فریبنده گانتز و اندیشکده های اسرائیلی مانند INSS است که استدلال می کنند چماق اسرائیل باید همراه با یک طرح مارشال کالا برای بهبود رفاه ساکنان غزه باشد. این کار فقط پس از شکست کامل آلمان و ژاپن انجام شد و تهدید مشترک برای اتحاد غربی، اتحاد جماهیر شوروی، ظهور کرد.
رام سازی حماس ممکن است بهترین استراتژی وسیع منطقه ای در قبال ایران باشد، اما قرار دادن سبد (یک نقشه مارشال) قبل از اسب (مجازات گسترده حماس) جان بسیاری از اسرائیلی را نجات خواهد داد. اسرائیل به یک فاجعه مشابه اسلو احتیاج ندارد که واقعیت های دردناک را با امیدهای روشن درآمیخت.
نظریه: نکات اشاره شده در این گزارش نشان از خوف و رجای صهیونیست ها در قبال حماس است. آن ها از یک سو به خاطر وارد نشدن حماس به درگیری آخر با جهاد اسلامی در غزه خوشنودند و از سوی دیگر واهمه دارند که امتیازدهی به حماس باعث تقویت آن به نحوی شود که هر گونه درگیری در آینده را وحشتناک کند. به همین خاطر نویسنده توصیه می کند که امتیازدهی به حماس کاهش یابد. این پیشنهاد خود یک درس برای مسلمانان است که اگر اسرائیل امتیازی به کسی می دهد، به معنای اعتماد نیست بلکه برای ضربه به یک دشمن دیگر دست به چنین کاری می زند و در صورت رسیدن به هدفش، احتمالا دوباره به سراغ امتیاز گیرنده می آید.
نکته بعدی در این مقاله لزوم توجه به سیاست اختلاف افکنی است که صهیونیست ها در قبال فلسطین در پیش گرفته اند. مسئولین رژیم صهیونیستی تجربه جداسازی فتح و حماس را بر مبنای جدایی غزه و کرانه باختری، موفق می بینند و حالا به دنبال اجرای طرحی مشابه در روابط حماس و جهاد هستند. اما بنظر می رسد تفاوت اقدام حماس و جهاد به خاطر تلاش سازمان اول برای کسب وجهه دیپلماتیک مقاومت در فلسطین باشد در حالی که جهاد اسلامی، بازوی نظامی است. سال گذشته ها آرتص در گزارش به نقل از منابع آگاه نوشته بود طبق توافق به عمل آمده قرار شده حماس بازوی سیاسی غزه شود و جنبش جهاد اسلامی، بازوی نظامی.